دست خط هایی از جنس تاریکی...

ساخت وبلاگ
❣مواظب رایحه حرفهایمان باشیم... حرفها رایحه دارند.... بو دارند

عطر دارند..... رایحه حرفهایمان تا ساعتها روی جان و تن می نشیند...... تا مدتها در فضا میماند..... تا سالها در خاطره ها جا خوش میکند... عطر حرفهایمان ، هر چه باشد..... تند و تلخ، گرم و شیرین، تیز و شورانگیز

آرام و روح انگیز و... ما را، در خاطره ها به یاد می آورد..... شمیم رایحه حرفهایت... را انتخاب کن؛ بدان که به یادمیمانند..❣

دست خط هایی از جنس تاریکی......
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48

یه شبایی هست دلت بدجور گرفته ،بی دلیل ،از زمونه شاکی هستی و یه چیزی جلوی گلوت رو گرفتهنمیدونی چیه،اما هرچی که هست هر دلیلی که داره،فقط میخوای با اون بالایی صحبت کنیدلت میخواد درست مثل یه بچه شکایت کنیدلت میخواد بلند بلند حرف بزنی تا صدات رو بشنوهدلت میخواد رازهایی رو به اون بالایی بگی تا کمی آروم ترت کنه و باخودت بگی:آخیش آروم تر شدمدلت میخواد فقط به اون بالایی بگی:خدایاتو‌شاهد باش بالاخره میشه،اما تو هوامو داشته باشدلت میخواد بدونه بعضی از آدما.....عشق یعنیشب نشینی با خدا #روزای_خوبی_تو_راهه_م شبتون رویایی دست خط هایی از جنس تاریکی......ادامه مطلب
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 13 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48

در ثبت احوال دلم،اسم های خاصی حک شدهمادر،پدر،دوستحس های بد و خوب و تلخ دلهره،پریشونی،ترس،شادیحس ها و اسامی رابطه مستقیم دارند و گاهی اوقات دست به دست هم میدن تا دلت بگیرهخیلی از مسائل رو باید تو خودت حلاجیش کنییه رازدار خوب میخوای که حرفات رو پیش هیچکس نبره،یک کلاغ چهل کلاغ نکنه،قضاوتت نکنه دلت یه همزاد میخواد عین خودت که فقط به حرفات گوش بده ،اما همزادی وجود ندارهاما ناگهان یادت میاد یکی هست که همیشه حواسش به بنده هاشه دلت بشکنه،ناراحت باشی،خوشحال باشی و دلت نمیخواد به کسی بگیخدا بدون هیچ دلیلی و چشم داشتی به حرفات گوش میدهشب نشینی با خدا یه حال و هوای دیگه ای داره خیالت راحته که فقط اون بالایی صدات رو میشنوهو ناله میکنی،پلک دلت میپره،شاید هم اشک بریزی اما بدون صدا صدایی که فقط خدا میشنوه دست خط هایی از جنس تاریکی......ادامه مطلب
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48

من تو یه خونه ای بزرگ شدم به نام زندگیاون خونه شده بود حریم امن منهمه چیز خوب و ساده بود،اگر کاری میکردم کافی بود یه عذرخواهی کنم و تماماگر چیزی رو سهوا یاعمدا شکوندم خرجش یه عذر خواهی یا یه تنبیه کوچولو بوداما مدت ها گذشت،از خونه اومدم بیرون و وارد یه خیابون شدم به نام سرنوشتفقط حق داشتم از دور و با خیال پردازی سرنوشتمو تعیین کنم ،باخودم میگفتم: خلبان میشم و هزاران هزار خیال پردازی واقعی و خیالیاما خیلی زود خیابون سرنوشت منو به خودش درست مثل آهن ربا جذب کرد،من قطب مثبت بودم و اون خیابون قطب منفیمن رو  جذب کرد به یه کوچه،کوچه ای به اسم جوانیاونجا بود که فهمیدم شکستن بعضی از چیزا تاوان خآصی داره شکستن دل بهاش زیادهشکستن عهد و پیمان یعنی: تو یک خائنیحالا فهمیدم چرا قطب خیابون سرنوشت منفی بود ،چونخیلی ها  تو دوره جوانی پرت شدن تو کوچه تاریکی ،اینقدر تاریک که راه برگشتی نداره بن بستی هم از دور معلومه به نام پیریبن بستی که تعیین کنندش زمانه، نه سرنوشت خیلی ها  این بن بست رو دوست ندارن پس رجوع میکنن به خیابون سرنوشت اما ناگهان میبیننفقط چندتا خاطره مونده و دیگه راه برگشتی نیست اما یه عده دوس دست خط هایی از جنس تاریکی......ادامه مطلب
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48

بعضی وقتهایه سِرُم نا امیدی وارد شریان زندگیت میشه،امید رو ضعیف میکنه،تصمیم گیری رو نابود میکنه دنبال پادزهر میگردی و میرسی به فراموشییه پادزهر موقته مگه چقدر میتونی خودت رو به فراموشی بزنی؟ چقدر میتونی خودت رو خاموش کنی؟(بخوابی)پادزهر موقت مثل یه سلاح میمونه چون تیرهای داخلش مشقیه،شاید باعث بشه سرم نا امیدی ضعیف بشه اما از بین نمیرهپس خودت میمونی و خودت دنبال راه حل میگردی و دیگه کاری ازت بر نمیاد همه ما یه سرزمینی داریم به ناماقلیم عشقتو اون سرزمین تمام کسانی که دوستشان داریم اونجا دورهمن مادر،پدر،خواهر،برادر،دوست،فامیلاگه سرم نا امیدی وارد این سرزمین بشه مساویست با نابودی ماجای اینکه بیای مسئله رو حل کنی،صورت مسئله رو پاک میکنیامایه روزی یه تک بیتی رو میبینی که میشه صیقل دهنده روح و جان و پادزهر نا امیدی میشه ما به امید عطای تو چنین بی کاریم کار ما را به امید دگران نگذاری اگر به اون بالایی توکل کنیم و به اما و اگر های دنیا دل متکی نشیممیبینیم که پادزهر نا امیدی بالا سرمونهیاحق... دست خط هایی از جنس تاریکی......ادامه مطلب
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48

دوست داشتن و عشق فقط یک بار اتفاق میوفته,شاید بعضی ها بگن عشق اختلالات هورمونیه،اما چرا نمیگیم عشق مجازی پلی به سمت عشق حقیقی(خدا) است؟به قول.... عشق فقط یک بار اتفاق می افتد از زبان خودم نقل میکنم:دوست داشتن یه کلمه مقدسه وارد این دایره مقدس بشی عاشق شدی و تمام همان یک باره اما شیرینممکنه یه عاملی باعث فروپاشی دایره بشهو رابطه تموم بشهدوست داری بری سراغ یه دایره جدید اما یادت رفته که دوست داشتن مقدسه از اونجاست کهمقایسه ها شروع میشهفکر و ذکرت پیش نفرقبلیهسعی میکنی دوست داشتن رو احیا کنیمثلا جاهایی رو بری که قبلا با شخص قبلی میرفتی عطرهایی رو بخری که تو دایره قبلیه استشمام میکردی اما هیچ وقت متوجه نمیشی که عطر محبت ،عطردوست داشتن را نمیشه هیچ کجای این هستی پیدا کرد به راستی که عشق یک بار اتفاق می افتد دست خط هایی از جنس تاریکی......ادامه مطلب
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48

اون قدیم ندیما زمانی که پشت لبم سبز نشده بود و به قول فامیلا دهنم بو شیر میداد از بارون خوشم نمیومد،یاد گِل و باتلاق و خیس شدن و دلگیر شدن آسمون میوفتادم،شاخه گلی رو می دیدم فقط یاد خار و تیغ ومیوفتادم از قدم زدن هم که بیزار بودم,میگفتم چندرغازمیدم دست راننده و مثل عقاب میرسم سر قرار. احساسم نسبت به هر آهنگی خشک بود مثل صاحبکار با شاگردش. تا اینکه یه اتفاق ،یه تلنگر ورق زندگی رو برگردوند  یه اتفاق تو یه شب بارونی اتفاقی که باعث شد یه آهنگ مدام بشه تسکین دهنده درد هام از اون روز قدم زدن برای رسیدن به یک مکان مشخص نبود، همون قدم زدنه کنار یه دوست قشنگ بود و بهم امید می داد که آروم تر راه برم گویا خستگی ناشی از راه رفتن به زمین سرایت میکرد شلاق هایی که بارون به صورتم میزد مثل شلاق زدن معلم به شاگردانش بود برای یادگیری درس  حالا من شده بودم اون شاگرد و بارون شده بود معلمم ودرس امروز:عشق آهنگ هایی که گوش میدادم گویا فقط بهم آرامش نمیداد بلکه روحم رو نوازش میکرد بیت به بیت رو تجسم میکردم انگار ترانه رو به خونم تزریق کردن و با گوشت و پوست و خونم آمیخته شده شاخه گل اگر هم خار دار بودبرای تقدیم دست خط هایی از جنس تاریکی......ادامه مطلب
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48

تنهایی: واژه ای که باعث میشه پلک دلم بپره،آرامشم رو از دست بدم و برم تو دنیای خودم دنیایی که خودم ساختم دنیایی خیالی و پراز وهم و خیال های فانی. دنیایی که خیال پردازی های کودکانه کلید آنجاستهرچی که فکرش رو بکنی از آن من است اما دنیای ذهنی و کاغذی به درد من نمیخورددنیای کاغذی رو پاره میکنم و به دنبال چاره میگردمدرست مثل عقربی که آتش دورش را محاصره کردهدوراه بیش تر ندارم یا خودم را به فراموشی بزنم که معادل آن همان نیش زدن عقرب به خود استیا آتش را مهار کنمبا مهار کردن آتش حرف دلم را با یک جرعه آب می نوشم سکوت اختیار خواهم کرد و یک‌مهر بر دهنم خواهم زدو فقط نگاه میکنم تا ببینم آینده چه بلایی سر من خواهد آورد تظاهر به خوشحالی میکنم اما آشوبی که در دلم مانند یک موج خروشان پر تلاطم است را چه کنم؟ پس بهتراست قبول کنم چون پذیرفتن، تنها شانسی که کائنات به من خواهد داد این است که هست و من او را میبینم اما به یک شیوه دیگرهمین که هست و من اورا میبینم کافی استفقط یک شانس دارم،چه جالب منی که به شانس اعتقاد نداشتم حالا متکی شدم به یک شانس آینده ای که زمان داور آن خواهد بودآینده ای مانند قطب شمال سردیا دست خط هایی از جنس تاریکی......ادامه مطلب
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48

میان کوله باری از پیام های شناخته و ناشناخته ،خوانده شده و خوانده نشده بالاخره پناه گاهم را برای نوشتن پیدا کردم بالاخره بعد از مدتی دستم با نوشتن دوست شد و چه خوب است که با دانش خفیفم مینویسم  وآن هم بدون قضاوت  در این مدت اتفاقات زیاد و متعددی  رخ داد  خیلی از اتفاقات نباید سر از دنیای واقعی در می اورد  اما نتیجه و زنجیر کردن این اتفاقات فقط دلتنگی و خستگی تن و جان بوده وهست و احتمالا  خواهد بود نمیدانم چگونه خطاب کنم شانس اقبال بد طالع نحس هرچه که هست انتهایش مشخص نیست خدا نکند این راه به بن بست نا امیدی ختم شود هرآنچه هست امیدوارم هرچه زودتر این آسمان دلتنگی و تاریکی تبدیل یه رنگین کمان زیبا شود دست خط هایی از جنس تاریکی......ادامه مطلب
ما را در سایت دست خط هایی از جنس تاریکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1delneveshteforb بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:48